امتحان تغییر رشته هم دادیم.خیلی خوندم,خیلیییییییییییی.ولی بازم نمره ای که میخواستم نگرفتم.البته هنوز نمرم به صورت کامل نیومده.مبانی رو به لطف خدا و حضرت محمد شدم14,فکرشم نمیکردم.اتفاقی جالب برام افتاد,من بهش میگم معجزه,وقتی میخواستم وارد سایت گلستان بشم صلوات میفرستادم,جواب داد.حالا اصول حسابداری نمره تستی شدم3.36منتظر هستم تشریجی ها چند میگیرم,اگه بهم 4 بده مهر وارد بازرکانی میشم,البته امیدوار هستم تا تو انتخاب رشته کنکور رشته خوبی قبول بشم تا از طریق کنکور دوباره شروع کنم.در هر صورت از ترم مهر دیگه درس واقعی خوندن شروع میشه.
27و28مرداد امتحان تغییر رشته دارم,میخوام بر رشته مدیریت بازرگانی,باید اصول حسابداری1 و مبانی مدیریت و سازمان رو حتماً بالای10 و معدلم هم بالای 12 بشه.الان6 مرداده و هنوز شروع نکردم,گفتم بزارم از 12 مرداد شروع کنم به خوندن و حسابی بخونم چون اگه الان بخونم تا امتحان یادم میره,ترم پیش هم همینجور شد,تمام درس ها رو من تموم کردم ولی باز نتونستم نمره کامل بگیرم.برنامه ریزیم رو براتون تو مطلب بعدی میزارم,خیلی دوس دارم نظرتون رو درموردش بهم بگین.میترسم گند بزنم.
تابستون رو هم نمیدونم چطور گزروندم,هوا که گرمه گرمه,الان هم که دارم مطلب میفرستم کولر خرابه,دارم میپزم.
باید حتماً این دو تا درس رو نمره کامل بگیرم,با کلی بدبختی یه روزنه امید واسم باز شده باید به نحو احسنت ازش استفاده کنم.دلم نمیخواد استرس داشته باشم که نمره میگیرم یا نه,حوصله ندارم نمراتم رو حساب کنم,یا با ترس شب بخوابم,2ماه و نیم تابستون رو گزروندم,فقط باید17 روز درس بخونم,بعد دوباره شروع میشه.
داستان از یه هفته پیش شروع میشه،که امتحانات پیام نور رو گند زدم.راستش از این ناراحتم که چرا اینقدر خوندم.باورتون نمیشه شب تا صبح فقط میخوندم.چیزی که خیلی زورم میاد اینه که خیلی ها هیچی نخوندن ولی همه درس ها رو قبول شدم تازه معدلشون هم بالای 12 شد.روحیم خیلی اومده پایین.تو فکر کنکورم.نمیدونم چیکار کنم.از این حالت متنفرم،واقعا متنفرم.گیج گیجم.سرگرمیم شده فقط modern family و dexter.نمیدونم چیکار کنم.دوستان همه قبول شدن و ترم بعد میتونن 20 واحد بگیرن،اما من،ابوالفضل محمودی پر مدعا،کسی که خیلی ادعاش میشه،شده شاگرد تنبل دانشگاه پیام نور شهر بوشهر.راستش این موضوع که تنبل شدم بر میگرده به یه 4-5 سالی یعتی تقریبا از سال سوم راهنمایی.نمیدونم شاید هم قبل از اون هم من تنبل بودم و خودم نمیدونستم.نمیدونم،واقعا نمیدونم چی شد که من شدم این.یه حسی بهم میگه از زمانی شروع شد که دماغم شکست،یعنی سوم راهنمایی.ادامه درباره بینی خیلی صحبت میکنم.
امروز هم مثل روز های دیگه......پوچ.....بی فایده.....به هر نحو سرگرم شدن.....مهمانسرا الان خیلی شلوغه،ولی مهمان ها کم کم دارن میرن.من یه عادتی دارم اینه که همیشه میرم تو اتاق مهناسرا شماره11 چراغ خاموش،و آهنگ گوش میدم.اهنگ اونم تو اتاق تاریک برای من مثل الکل میمونه که ادم رو مست میکنه(محض اطلاع تا حالا هیچوقت الکل مصرف نکردم،در حالی که هر چی دوست دارم تقریبا همه الکلی هستن).راستی در مورد دوستام یه چیزی هست که باید بعداً بهتون بگم چون واقعا یه ماجرای عجیب غریبیه.داشتم میگفتم آهنگ باعث میشه فکر من آزاد بشه،درست مثل یه آدم آزاد که هر چی و هر کاری دلش میخواد میتونه انجام بده.تخیل،رؤیا،آرزو،دنیای بی انتها تمام این ها رو من داخل اتاق تاریک و اهنگی که سازگار باشه گوش میدم.آهنگ ایرانی رو زمانی گوش میدم که تو روٰیاها یه کم واقع بین هستم،خودم رو تو آدم های مختلف جا میدم،دکتر،کشاورز،تاجر،و خلاصه فکر میکنم یه آدم پولدار شدم و خانوادم خیلی منو قبول دارن.درمورد خانوادم هم بعداً بهتون میگم.داخل آهنگ خارجی من یه کرگردان مشهور هستم که تمام بازیگران دنیا دوس دارن با من کار کنن و همچنین یه آدم خیلی خیلی پولدار هستم،محبوبترین آدم دنیا.صاحب بزرگترین شرکت دنیا.خلاصه وقتی مهمان ها میان مهمانسرا این چراغ های راهرو رو روشن میکنن و میرن تو اعصابم.چند دقیقه پیش هم الهه(دختر داییم)کمد ها و چئب لباسی هاشو برامون آورد.اون بنده خدا هم مشکلاتی داره.دیگه تو بارون و سرما کمد ها رو آوردیم داخل.الان ساعت 3:53 دقیقه است و خدا میدونه بقیه روز چطور سپری میشه.دیشب قسمت 12 فصل 4 دکستر نگاه کردم خیلی تاثیر گزار بود.
ترم فبلی رو مشروط شده بودم,خیلی خیلی غمگین شده بودم,اصلا وبلاگ زدنم از همین شروع شد,واقعا یک بی آبرویی تمام عیار بود,دو تا درس ریاضی و شیمی رو اُفتادم,معدلم شد11,درحالی که تبل ترین آدم دانشگاه هم نمراتش بالاتر از من بود,دیگه شرمم میشد برم دانشگاه,من رو معدل 18 حساب باز کرده بودم اما شدم یازده,خاک بر سرم,خلاصه این ترم رو مجبور شدم 12 واحد بردارم که فقط 6 واحد رفتم سر جلسه که از بدبختی معدلم شد 15.80که در مقابل دوستام که همه 20واحد یا 24احد گرفتن یک افتضاح بیشتره,آخه من چه مرگم شده,یکی از دوستام حرف خوبی زدگفت:نمیشینم خوب درس بخونم.
من کتاب های کمک کار خوبی گرفتم اما نمیدونم چرا اینجور شد,به هر حال ترم بعد قراره برم مدیریت بازرگانی,و 20 واحد میتونم بردارم,یعتی 32واحد از ترم اولی ها جلو هستم,به نظر خودم از ترم بهد تازه شروع میکنم درس خوندن,چون دیگه میرم رشته ای که دوست دارم,دیگه اونجا جای گند زدن نیست.
خب بالاخره بعد از حدود یک ماه و نیم اینترنت رو وصل کردم,البته اینترنت مهمانسرا رو آوردم,سرعت512نامحدود.حالا فقط موس ام خرابه که باید بعدا برم بخرم,کلی کار رو سرم ریخته,کلی دانلود,ایران فیلم,دانلودها,میهن دانلود,والاموزیک,موزیک های جدید,.....
امتحان شیمی هم که نمیخوام برم امتحان بردم,فقط میمونه تنظیم خانواده و تربیت بدنی.یعنی این ترم من فقط 6واخد امتحان دادم,تو مطلب بعدی تجربیات این ترمم رو میزارم.
تا حالا خواستم دو تا وبلگ بزارم،کلی مطلب هم گزاشتم،اما این موس لامصب لب تاب خرابه هر دقیقه یه جایی میره کلیک میکنه،الان دارم با تبلت مطلب میزارم.
امروز امتحان اندیشه داشتم،یعنی ای تو روح عمه طراح سوال،یه واژه هایی اورده بود که تو فرهنگ لغت گیر نمیومد،تمام سوالات رو پیچونده بود کثافت،امتحان بعدی تنظیم خانوادس.امروز پرسیدم برای تغغیر رشته باید شهریور درس اصول حسابداری1 و مبانی مدیریت رو امتحان بدم.الان داخل کیف پولیم 30 هزار تومن و یه 50 تومنی است،
بعد از 5 ماه این اولین مطلبیه که میزارم،تو این چندماه وضع خوب که نشده هیچ بدتر هم شده،اقتصاد مملکت که هیچ،الان دارم درس ریاضی عمومی 1 میخونم برای امتحان پیام نور،سه شنبه امتحان دارم،ترم پیش که به عبارتی گُه زدم،این ترم رو دارم سخت میخونم که جبران کنم،البته برام مهم نیست چون دارم دیگه تغییر رشته میدم،میخوام برم مدیریت بازرگانی،هم بهش علاقه دارم و هم میدونم که داخلش موفق میشم،الان حدود یک ماهه اینترنت خونه رو شارژ نکردم،الان هم دارم از اینترنت مهمانسرا مطلب میزارم،احساس نامیدی میکنم،اما میدونم روزی میرسه که جبران همه این ها رو میکنم،گوشیم رو فروختم،پول هم روش گزاشتم،رفتم تبلت گرفتم،(galaxy tab 2 10)در یک کلمه«محشره»،خیلی ازش راضی هستم،وقتی اینجا مطلب میزارم دلم خالی میشه،دو شب پیش سنگ آرا بهم اس ام اس داد،احتمالا میخواست دوباره باهم دوست بشیم،اما من این رو بهش اس ام اس کردم:ممنون،عرض تسلیت،الان موقع امتحاناتمه،میخوام فکرم فقط درس باشه،نمیدونم میخوای بگی من اشتباه کردم،یا خودت اشتباه کردی ،یا هردومون اشتباه کردیم،در هر صورت اصلا اهل رفاقت نیستم.«اعتماد»چندسال طول میکشه تا شکل بگیرد،درعرض چند دقیقه نابود میشود،ودر عرض چند ثانیه تبدیل به کینه میشود،اما من هیچ کینه ای نسبت به تو ندارم،انشالله تو زندگیت موفق و پیروز باشی.
دلم میخواد یه خونه بخرم داخل اصفهان،قیمتش حدود3میلیارد و 200 میلیون تومن باشه،ماشین شاستی بلند داشته باشم،نمیدونم این آرزوست،رویاست یا ....به هر حال تمام تلاشم برای اینه.چند روزیه روی بازی سودوکو کار میکنم،ورزش رو هم کم کم دارم شروع میکنم،همیشه یه احساس اظطراب یه احساس ترس تو دلمه،نمیدونم مال چیه،دارم روی تخته وایت بورد نگاه میکنم که یه فرمول انتگرال روشه،حدود بک ماه است که ماه خیلی خیلی قشنگ شده،بوشهر این روز ها تبدیل شده به بهشت،البته همون گرما رو داره ها،
همین یک ساعت پیش با بابام دعوا شدم.من بینیم یه ذره مشکل داره,یعنی از سمت چپ سخت میتونم نفس بکشم,این مشکل هم تازه 3-4 ماهه گرفتارش شدم.اون هم سیگار میشکه.وقتی داخل خونه اومد خونه بو سیگار گرفت,بهش گفتم بابا بزار بیرون اول خوب بوی سیگارت بره بعد بیا داخل,کلی عصبانب شد فحش بارم کرد.همین چند هفته پیش بود که 500 تومن ریختم صندوق صدقات و نذر کردم یه مریضی ناجور بگیره.اما چیزی ندیدم جز گردن کلفتی بیشتر.امروز تقریبا بدترین روز های عمرم بود.خیلی خیلی کسل بودم.نمیدونم چرا؟تنها چیزی که بهم امید میده که خودکشی نکنم برادر کوچیکمه.مثل اینکه خدا میدونست من قراره یه روز خود کشی کنم به خاطر همین داداش کوچیکم رو بهمون هدیه کرد.امروز آیدا(دختر دختر داییم)هم خونمون بود.اون کوچولو هم مشکلاتی داره.کلا این روز ها همه مشکلاتی دارن.بعضی وقت ها احساس میکنم آخر الزمان شده,بعد به خودم میگم آخر زمان هزار بار از این وضع بدتره.تا حالا شده به خودت بگی:من تو چه دنیایی زندگی میکنم؟؟؟؟
الان سال2012 هستیم,خیلی از آدم های خرافی میگن امسال آخر دنیاس.اما من میگم تازه شروع دنیاس.
اما به نظر من دیگه وقتش شده که خدا معجزه قرن21 رو رو کنه,چون کم کم اون مومن ها هم دارن به شک میافتن.
داشتم درمورد مشکل های این روزهای مردم میگفتم,در حال حاظر مردم به چند دسته تقسیم شدند:
1-کسایی که پولدارن و محتاج گرونی و تورم نیستند.
2-کسایی که پولدار بودن,و در اثر ضرر در بازار طلا,ارز,سکه ورشکست شدن.
3-کسایی که جزء مردم متوسط جامعه بودن و الان دارن سقوط میکنن.
4-کسایی که کلی قسط و بدهکاری دارن و مشکلات خود را گردن اسلام,سیاست و نظام میاندازن
گزینه 4 در واقع خودمون هستیم,یه زمان بابام همش معامله تلوزیون میکرد و کلی ضرر میکرد.یه عمر معامله گوشی میکرد و ضرر میکرد.حالا که کلی قسط و بدهکاری دارم,مشکلاتشو سر ما خالی میکنه.
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان از امروز
شروع میکنم و آدرس forrst1.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.